*.:。✿*゚ ‘゚・عشقم دوستتـــــــــــدارم*.:。✿*゚ ‘゚・

ilove you ali

              ای خداااااااااااااااااا...

 عشقمو..

       جونمو..

     عمرمو....

         زندگی مو ...

                  بهم برگردوم.....

         من علی و میخوام..........

           علی خودمو عشق خودمو میخواااام


برچسبها:
نوشته شده در یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:39 توسط تنها 44 |

                        
برچسبها:

نوشته شده در یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:37 توسط تنها 44 |

                                             میدونم دیه دوستم ندالی علی جونم

                                                                 میدونم

                                              ولی من عاشقتم عاشقتم.......


برچسبها:
نوشته شده در یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:34 توسط تنها 44 |

                            علی...............

                                         آخه..........

                  چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.............


برچسبها:
نوشته شده در یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:33 توسط تنها 44 |

 

درد نام دیگر من است
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم
 
چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم
 
نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم
 
دردهای من نگفتنی
 
دردهای من نهفتنی است
 
دردهای من
 
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
 
درد مردم زمانه است
 
مردمی که چین پوستینشان
 
مردمی که رنگ روی آستینشان
 
مردمی که نامهایشان
 
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
 
درد می کند
 
من ولی تمام استخوان بودنم
 
لحظه های ساده ی سرودنم
 
درد می کند
 
انحنای روح من
 
شانه های خسته ی غرور من
 
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
 
کتف گریه های بی بهانه ام
 
بازوان حس شاعرانه ام
 
زخم خورده است
 
دردهای پوستی کجا؟
 
درد دوستی کجا؟
 
اولین قلم
 
حرف حرف درد را
 
در دلم نوشته است
 
دست سرنوشت
 
خون درد را
 
با گلم سرشته است
 
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
 
درد
 
رنگ و بوی غنچه ی دل است
 
پس چگونه من
 
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟
 
دفتر مرا
 
دست درد می زند ورق
 
شعر تازه ی مرا
 
درد گفته است
 
درد هم شنفته است
 
پس در این میانه من
 
از چه حرف می زنم؟
 
درد، حرف نیست
 
درد، نام دیگر من است
 
من چگونه خویش را صدا کنم؟
                                          

برچسبها:
نوشته شده در شنبه 24 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:42 توسط تنها 44 |

 

شعر عاشقانه ی سرگردون

 

 

از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده


آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده



غم سرگردونیام‌و با تو صادقانه گفتم


اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم



من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم


این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم



تو تموم طول جاده که افق برابرم بود


شوق تو راه توشه من اسم تو همسفرم بود


من دل‌شیشه‌ای هرجا هر شکستن که شکستم


زیر کوه‌بار غصه هر نشستن که نشستم



عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده


تو رو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگ جاده


من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم


این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم


نیزه نمباد شرجی وسط دشت تابستون


تازیانه‌های رگبار توی چله زمستون



نتونستن، نتونستن کینه‌ی من‌و بگیرن


از من خسته‌ی خسته شوق رفتن‌و بگیرن



حالا که رسیدم اینجا پر قصه برا گفتن


پرنیاز تو برای آه کشیدن و شنفتن


تو رو با خودم غریبه از غمم جدا می‌بینم


خودم‌و پر از ترانه، تو رو بی‌صدا می‌بینم



اون همیشه بامحبت برای من دیگه نیستی


نگو صادقی به عشقت آخه چشمات میگه نیستی



من سرگردون ساده تو رو صادق می‌دونستم


این برام شکسته اما تو رو عاشق می‌دونستم


برچسبها:
نوشته شده در شنبه 24 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:41 توسط تنها 44 |

 

برای من همین ” تو ” کافیـــست ،

برای تو چند ” او ” ؟!

بی خیالم هم شوی بی خیالـــت نمیشوم

می توانم جای خالیت را با خیالت پر کنم !!

.

.

.

” تو ” برای ” من ” مهمـــّی . . .

” او ” برای ” تو ” مهمـــّه . . .

تکلیف من هم کاملاً مشخّص . . !


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:17 توسط تنها 44 |

 

سایت عاشقانه

سکوت چه زیباست وقتی تمام حرفها از توصیف مهربانی تو عاجزند.

گاه دوربودن به معنای فراموشی نیست گاه فرصتی است برای دلتنگی.

چه دیر میفهمیم زندگی همان روزهایی بود که زود رفتنش را ارزو میکردیم.

=========================

زندگی مجموعه ای از گامهاست

کارها آرام آرام انجام می شوند

هرازگاهی باید یک گام بزرگتر درزندگی برداریم.

اما اکثر اوقات باگام هایی کوچک وظاهرا کم اهمیت

از پلکان زندگی بالا می رویم.

رالف رانسوم

 

عاشقانه

 

چرا دلم نكند تب؟  

زمان زمان عجیبی ست!

نفس نمانده به كامم، هوا هوای غریبی ست!

چه رسم عاشقی است این انتظار مجازی!

تعارفات زبانی ، حسابهای ریاضی!

چرا دلم نزند لك؟ ، سایه ها كه دو رنگند!

عشقها که دروغین ، دشنه اند و تفنگند!

آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!

مشق های نه مشتاق ، قلب ها همه بیمار

چرا دلم نكند تب؟

زمانه خانه ی جنگ است

ماندنم ننگ است

نشان ، نشانه ی گندم 

بیا دلم تنگ است...

 

=====================================

هرگاه فرصتی پيش می آيد به بهانه های ابلهانه

آنچنان بلند می خندم که احساس حماقت تمام وجودم را پُر می کند

با اينکه می دانم تمام اين حماقتم با تمام زوايايش کاملا مشخص است

و

با اينکه می دانم ديگران چه تصوير تهوع آميزی از من در ضميرشان نقش می بندد

ولی من به اين خنده های احمقانه احتياج دارم

من هر آنچه با گريه می توان بيرون ريخت را با اين خنده های غير عادی بيرون می ريزم

شايد هم بيشتر


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:16 توسط تنها 44 |

 

 

جایی در قلب من. کودکی، بهانه های کوچک می گیرد

برای شادی هایی که فراموش شدند. 

لبخندهایی که بی هوا پریدند. 

... جایی در قلب من. بغضی گره خورده است

چقدر باید رفت؟؟ 

در جاده هایی که حتی پرنده هایش، 

خسته از پرواز شده اند

 


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:15 توسط تنها 44 |

 

اس ام اس تنهایی

 

 

 

ای کاش روزهای دلتنگی من هم مثل دوست داشتن های تو کوتاه میشد …

.

.

آن چیزی که تنگ شده دل است برای تو و جهان است برای من …

جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهد ، مثلا آغوش تو ؛ جان میدهد برای جان دادن

غریبی به شوق اینکه تویی خوشحالم می کند …

.

.

اینجا همه خوبند ، خیالت راحت !

من مانده ام و چهارتا هم صحبت

این گوشه نشسته ایم و دلتنگ توایم

من ، عشق ، خدا ، عقربه های ساعت …

.

.

www.98love.ir

“دلم” تنگ شده واسه روزایی که “دلــــــــــــم” برای چیزی تنگ نمیشد …

.

.

برای ماهی با سه ثانیه حافظه تُنگ و دریا یکیست !

دست من و شما درد نکند که دل تنگ آدم ها را با یک عمر حافظه توی تُنگ می اندازیم و برای ماهی ها دل می سوزانیم !

.

.

دلتنگی هایم را به رود اگر گویم میبرد با خود

حراسم از دریا و مرگ ماهی هاست …

.

.

از “نبـودنـت” دلگیر نیستم …

از اینکه روزگاری “بـودی” دلگیرم …

.

.

دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه که هر جا نگاه می کنی می بینیش …

.

.

خدایا من به کدامین دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگم ؟؟؟

.

.

تو که نمی آیی ، تاج و تختی برای خودش به هم می زند … دلتنگی !

.

.

آسمان به آسمان ، کوچه به کوچه ، رویا به رویا ؛ هر جایی که مینگرم با منی اما دلم برایت تنگ میشود …

.

.

یک نفر همیشه یک نفر نیست … یک نفر گاهی همه است …

شاید حالا بتوانی بفهمی وقتی غروب یک روز پاییز دلم برای تو تنگ می شود ، چه دلتنگی عظیمی را به دوش می کشم …

.

.

برای دلخوش کردن هیچکس ، چیزى نگویید که بعدها دلیل دلتنگیش شود …

.

.

تا خرخره پر از دلتنگی ام …

مرسی ، دیگه میل ندارم …

.

.

دلتنگی محله ای ست پر ازدحامِ یادت که در شلوغی اش نه تنها تو را پیدا نمی کنم ، که خود را هم گم میکنم …

.

.

گاهی چه دلتنگ میشویم

برای یک مواظب خودت باش

برای یک هستم

برای یک نوازش

برای یک آغوش …

.

.

دلم برای کسی تنگ است که آمد … نمــاند و رفت و پـایـان داد به هرچه داشتم …

.

.

اینکه یواشکی دلتنگش باشی خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و هیچ جوابی نگیری …

 

 


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:14 توسط تنها 44 |

چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .
 

یـکــ اتــآقِ تـآریک
 

یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
 

یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
 

وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے

صــداے تپـش هـاے قلبمــ رو میشنوم
 

ولـے
 

هیچـ علاقه اے به زندگـے کردטּ توشـ نیستـــ

گاهي نياز داري به يه آغوش بي منت!
 

كه تو رو فقط واسه خودت بخواد!..
 

كه وقتي تو اوج تنهايي هستي
 

با چشماش بهت بگه : هستم تا تهش...

چقدر از «دیدی گفتم» ها متنفرم
چقدر از «بهت که گقته بودم» ها خسته ام
دلم کمی نوازش میخواهد
نوازش کسی که بگوید...
که بگوید...
هیچ چیز نگوید!
فقط باشد
برای همه ی «دیدی گفتم» ها و «بهت که گفته بودم» ها کر میشوم
فقط صدای قلبش را در دنیایم پخش میکنم...

سلامتی اونایی که مثل خودم این روزا که هوا دونفرست، با تنهاییشون قدم میزنن....

                  دلم ميگيرد...وقتي ميبينم او هست...من هم هستم...اما"قسمت" نيست...!!!!

                    

 

 

 


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:13 توسط تنها 44 |

آدمــــــا
 

گاهی لازمه چند وقــت کرکره شونو بکشن پاییـــن
 

یه پارچـــه سیـاه بزنن درش و بنـویسن:
 

کسی نمـــــــرده
 

فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:12 توسط تنها 44 |

گـاهـی دلِـت مـیـخـواد هـمـه بـغـضـات
 
از تــو نـگـاهِـت خـونـده بـشـه کـه جـسـارت گـفـتـن کـلـمـه هـا رو نـداری…
 
امـا یـه نـگـاه گُـنـگ تـحـویـل مـیـگـیـری
 
و یـه جـمـلـه مِـثـلـه: چـیـزی شـده ؟؟؟!
 
اونـجـاسـت کـه بـُغـضـتـو بـا یـه لـیـوان سـکـوتـت سـر مـیـکـشـی
 
و بـا لـبـخـنـد مـیـگـی :
 
نــه هـیـچـیــ…!

برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:12 توسط تنها 44 |

هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی,
 
یـــک نقطـــــه,
 
یـــک لبخنـــــد,
 
یـــک نگــــــــاه,
 
یـک عطر آشنـا,
 
یــک صــــــــدا,
 
یــک یـــــــــــاد,
 
از درون داغونـــت می کــــند,
 
هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی…!
 
 . 
 
.
 
.
 
گاهی لــحظه های ســــکوت
 
پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
 
مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم بگوییم …

هیچ نمی گویم !!!
 

دارم که بگویم ، اما نباید گفت !!!

شاید این سکوت زیباتر است.

چقدر این سربالایی ها ادامـــــــه دارند ؟
 

من از زندگی که هیچ . . پاهایم از من شکایت دارند
 


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:12 توسط تنها 44 |

 

lovly_pic_98love.ir.jpg

 

 

 

دلـــم یـک غــریبــه مـی خــواهـد
 

بیـــایــد بنشینــد فقـــط سکـــوتــ کنـد
 

و مـــن هــی حـــرفـــ بــزنــم و بـــزنـــم و بــزنــم
 

تـــا کمــی کـــم شــود ایـن همــه بـــار …
 

بعـــد بلنــد شـــود و بـــرود
 

انگــــار نــه انگـــار …!

 

 

 

 

آدمــــــا
 

گاهی لازمه چند وقــت کرکره شونو بکشن پاییـــن
 

یه پارچـــه سیـاه بزنن درش و بنـویسن:
 

کسی نمـــــــرده
 

فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:11 توسط تنها 44 |

 

love

 

عکس عاشقانه جدید

 

 

تصویر عاشقانه شعر دار

 

عکس عاشقانه جدید

 

 

زن و شوهر عاشق

 


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:8 توسط تنها 44 |

 

98love.تصویر عاشقانه جدید

تصویر عاشقانه جدید دوم:

این تصاویر واسه خودش کلی مفهوم داره!!!!!!!!

تصاویر عاشقانه جدید تنهایی

تصویر عاشقانه سوم:

 

تصویر عاشقانه چهارم:

 

تصویر عاشقانه پنجم:


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:7 توسط تنها 44 |

 

سلامتی پسری که یه روز عاشق شد ...

سلامتی دختری که یه روز عاشق شد ...

سلامتی پسری که اندازه یه نگاهم به عشقش خیانت نکرد ...

سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت ...

سلامتی عشق پاکشون ...

سلامتی اون همه خاطره ها شیطنت ها دیوونه بازی ها زیر

بارون قرار گذاشت ها خیس

شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها ...

سلامتی دوستی که زیر اب پسرو به دروغ زد ...

سلامتی دختری که حرف مثل خواهرشو باور کرد ...

سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد ...

سلامتی اون قسم ها اون دوست دارم هایی که هیچ وقت داده نشد ...

سلامتی پسری که هر چی قسم خورد و التماس کرد فایده نداشت ...

سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد ...

سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود برگرده و دلشو به دست بیاره و

 

بره خواستگاری ...

 

سلامتی ۲۱ ماه پست دادنا و لحظه شماری ها و دور بودنا ...

 

سلامتی روزی که پسر دعوت شد به جشن عقد عشقش ...

 

سلامتی او شب ...

 

سلامتی اون دوستایی که به خاطر حال پسر بغض داشتن اما پسر

 

خندید تا جشن خراب نشه ...

 

سلامتی اون خنده ی زوری ...

 

سلامتی عروسی که ماه شده یود...

 

سلامتی عاقدی که اومد ...

 

سلامتی اون شناسنامه ها ...

 

سلامتی بغض پسر ...

 

سلامتی بار اول ...

 

سلامتی بغض پسر ...

 

سلامتی بار دوم ...

 

سلامتی بغض پسر ...

 

سلامتی بار اخر ...

 

سلامتی بغض پسر ...

 

سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روزعقدش گرفت و

 

تو جیبش موند ...

 

سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد ...

 

سلامتی پسری که هنوز امید داشت  که به عشقش میرسه ...

 

سلامتی اجازه بزرگ ترا ...

 

سلامتی """"" بله """"" ....

 

سلامتی بغض پسر ...

 

سلامتی چشم خیس دوستا ...

 

سلامتی بغض پسر ...

 

سلامتی اون حلقه ای که جایگزین حلقه پسر شد ...

 

سلامتی ماشین عروس ...

 

سلامتی سستی زانو ...

 

سلامتی سیاهی چشم ...

 

سلامتی اون شب ...

 

سلامتی پاکت سیگار و نخ هایی که با نخ قبلی روشن شد ...

 

سلامتی بغض پسر که توی ایینه شکست ...

 

سلامتی فرداش ...

 

سلامتی مهمونی که دختر گرفت ...

 

سلامتی دوستایی که جمع شدن ...

 

سلامتی اون پسر تو مهمونی ...

 

سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت ...

 

سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو

 

حسادت ...

 

سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد ...

 

سلامتی تیغی که تیز بود ...

 

سلامتی رگ دست ...

 

سلامتی دختری که خود کشی کرد ...

 

سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن ...

 

سلامتی ملاقات تو بیمارستان ...

 

سلامتی اون ۶.۵ دقیقه ی تنها با دختر ...

 

سلامتی اون چشمای نیم بازخیس ...

 

سلامتی شرم دختر ...

 

سلامتی صبر پسر ...

 

سلامتی قسم ها یی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه تا زندگیش

 

خراب نشه ...

 

سلامتی قسم جون پسر ...

 

سلامتی قبول کردن دختر ...

 

سلامتی لحظه ی خدافظی ...

 

سلامتی چشمای خیس ...

 

سلامتی یه عمر تنهایی ...

 

سلامتی حرفایی که نمیشد گفت اما یه متن شد ...

 

سلامتی خنده های کودکی توی راه بود ...

 

سلامتی دختری که مادر شد ...

 

سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا اخر عمر به دلش موند ...

 

سلامتی امشب ...

 

سلامتی عاشق هایی که هرگزبه عشقشون نرسیدن و از دور نگران

 

یکی یدونشون بودن و با

 

بغض با سکتشون گفتن اهای غریبه این که دستش تو دستای تو همه

 

دنیای منه مراقبش

 

باش .................................

 

برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:6 توسط تنها 44 |

 

می نوازد سکوت،غم زیبای شب را...

لباس پولکی اش،چشمک میزند ستاره....

ماه نقره،میدرخشد نگین زیبای گردنش...

چه پهن گسترانده،چادر مشکی اش را...

.

.

.

گم میشوم من...نگاهم در تکاپوی یافتن تو...

تو به کدام ستاره خیره ای اکنون...

چه زیبا شده نگین گردن شب...

منعکس میکند رخ زیبارویی را...

راه، شیری رنگ است تا گم نکنم مسیر نگاهت را...

می دانم که قطره ی شبنم بر لبم...

همان بخار آه ه های توست...


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:5 توسط تنها 44 |

 

او میخندد و میگویم نخند........!!!!!

او می آید و میگویم نیا........!!!!

او گریه میکند و میگویم نکن................!!!!

میگوید عاشقتم.....میگویم لازم نکرده فقط برو......!!!!

با دلی خسته و شکسته می رود برای همیشه.....!!!!

ولی ای کاش میفهمید که تمام کلماتم از دوری او رنگ تضاد گرفته بود.....!!!!


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:3 توسط تنها 44 |

 

تک تصویر های عاشقانه

 

بین ما هم چیز تمام شد
جز یک چیز
این که من هنوز هم دوستت دارم...!

 

تک تصویر های عاشقانه

 

تک تصویر های عاشقانه

 

تک تصویر های عاشقانه

 

تک تصویر های عاشقانه

 

تک تصویر های عاشقانه


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 14:2 توسط تنها 44 |

 

نگاهت

کاش می شد دوباره از تو" گفت بدون تکرار واژه ها "تا ابد این فاصله را خواهم سرود

حتی اگر نباشی در گوشه قلبم خواهی ماند

چرا که من از این همه التماس فهمیدم بی بهانه عاشقانه عارفانه تا ابد در کنارت می مانم

در گوشه دنج تنهایی"تا شاید روزی از راه برسه که به هم برسن دستهایی که عمریه دنبالت می گرده

نه اشتباه نکن مقصودم فقط تویی"که عمریه برای از زندگی گفتن از نگاهت الهام می گیرم


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:59 توسط تنها 44 |

 

دﻧﺪﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻟﻘﻪ رو ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺸﻴﺪ :|
ﺍﻭﻟﺶ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ …

 

ﺑﻌﺪﺵ ﺣﺲ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﺎﺵ ﭼﻨﺪ
ﺭﻭﺯ ﺭﻭﻭ ﺍﻋﺼﺎﺑﺘﻪ …

 

ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ که
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻧﺪﻭﻧﯽ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ . . . !

 

این حکایت ِ بعضی از آدمای زندگیمونه

 


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:46 توسط تنها 44 |

 

با آهنگی که دوست داشتی، تمومه کافه ها بازن


تمومه شهر هم دستن منو یاد تو بندازن



.



.



.



من عاشقانه دوستش دارم و او عاقلانه طردم میکند



منطق او حتی از حماقت من هم احمقانه تر است.



.



.



.



ﺑﻪ ﺧــﺪﺍ ﮔﻔﺘــﻢ ﭼــﺮﺍ ﺭﻭ ﭼﺮﺥ ﻭ ﻓﻠﮏ ﺑﻌﻀﯿــﺎ ﺑﺎﻻﻥ ﺑﻌﻀﯿــﺎ


ﭘﺎﯾﯿــﻦ؟


ﮔﻔــــــــﺖ : ﻧﺘــﺮﺱ ﻣﯽ ﭼﺮﺧــــــــــــــــﻪ . .



.



.



.




به بعضیام باید گفت :


عزیزم مد شدیا !!!!


به همه میای . . . .


.



.



.



ﺩﻟـــــﻢ ﺭﺍ ﺗﻬـﺪﯾﺪ ﮐـﺮﺩﻡ


ﮐﻪ ﺍﮔــﺮ ﯾک ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮔـﺮﻓﺖ . . .


ﻣﯽ ﺩﻫــﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺴــﻮﺯﺍﻧﯿــﺶ!!!



.



.



.



وقتی من شکستم هیچکی پشت من نبود


هنوزم نیست


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:45 توسط تنها 44 |

 

 

╬──────║ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﺎﻳﯽ ﮎ ﻳﻮﺍﺷﻜﯽ ﻋﺎﺷﻘﻦ

 

 

 

 

 

 


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:44 توسط تنها 44 |

 

 

 

 

 


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:43 توسط تنها 44 |

 

تو میدانی از مرگ نمی ترسم

فقط حیف است هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم !
.

.

.

با من رفت و آمد نکن

رفتن فعل قشنگی نیست

با من فقط راه بیا …

.

.

.

اگر هیچوقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمیکنید

حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی از او گله مند باشید

.

.

.

به دلم نشستی ولی دو زانو !

معذب نباش

برو عقب قشنگ تکیه بده

پاهاتم دراز کن

این دل فقط جای توئه

.

.

.

در انتظار آغازی دیگرم

انتخاب مجدد جفت ها

تا شاید این بار نوحی بیاید و مرا برگزیند در کنار “تو” !

.

.

.

فرقی نمی کند چشمانِ تو باشد یا بهشت

سقوط‌ همیــــــــــــــشه دردناک است !

.

.

.

چیزی در سینه ام

به شکلی بدخیم تو را می خواهد !


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:41 توسط تنها 44 |

 

 

 

هرگز تمامت را برای کسی رو نکن بگذار کمی دست نیافتنی باشی

آدمها تمامت که کنند، “رهـــــایت” می کنند . . .

.

.

.

هر لحظه ای که از دوری تو میگزرد عاشقترم میکند .......... قلبم میدونه مال من نیستی اما بازم فراموشت نمیکند

.

.

.

دنیای شلوغ را دوست ندارم


همین که یک نفر


به طور واقعی دوستم داشته باشد


برای من کافیست

.

.

.

چشمات سگ داشت...


اخلاقتم سگي بود...


هار هم که ميشدي


دوست و دشمن نمي شناختي...


کاش وفات هم مثل سگ بود ...



.

.

.

عاقبت دور از نگاهی سوختم

شعله زد چشم سیاهی ، سوختم

ابر در آغوش چشمم گریه کرد

از غم بی سر پناهی سوختم

هیچ کس درد مرا باور نکرد

کنج سینه مثل آهی سوختم

تا سحر ماه شبم روشن نشد

بی طلوع روی ماهی سوختم

هر چه گفتم هیچ کس ، پاسخ نداد

با تمام بی گناهی سوختم

.

.

.

این بی تفاوتیها...


این بی خبری ها...


گاه گاه دیدار ازسراجبار...


نبودن ها... ندیدن ها...


یعنی برو...


گاهی چقدرخنگ میشویم...!

.

.

.

فیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند ، گمان کردم که همدردند ...

.

.

.


عشق مث کشیدن دوسر یه کش میمونه


که دو نفر دارن میکشنش...


اگه یکی یهو ولش کنه...


دردش واسه کسی میمونه...


که هنوز اونو سفت نگه داشته...

 

.

.

.

دلم که تنگ میشود,انگار پای ثانیه ها لنگ میشود....چقدر کسالت بار شده این چرخش عقربه های ساعت دیواری....دیوانه ها پشت سرهم نبودنت را بر خم میکشند.....


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:39 توسط تنها 44 |

 

 

ﺁﯾﯿﻨـــــــــﻪ ﻫﺎ ﻟﻄﻔــــــ ﺩﺍﺭﻥ ،
ﻭﮔـــــــــــــــﺮﻧﻪ ﻣـــــــﺎ ﺩﺍﻏــــــــــــــــــﻮﻥ
ﺗـــﺮ
ﺍﺯ ﺍﯾــﻦ ﺣﺮﻓــــــــــﺎﯼﯾـــــﻢ !...

.

.

.

ﺣَﻮﺍﺳِــﺖ ﺑـــﺎﺷــﻪ ﺑــﻪ ﮐﯽ ﺩَﺳــﺖ ﻣــــﯿﺪﯼ !
ﻭﮔَـﺮﻧﻪ ﻫﻤــــــﻪ ﭼﯽ ﺗــﻮ ﺍﺯ ﺩَﺳـــﺖ ﻣﯿــــﺪﯼ ...

.

.

.

میدانم که روزی تو مرا در آغوش خواهی گرفت !
پشیمان و با چشمانی پر از اشک...!
خودم را که نه ، عکسم را !!!
عکسی را که در زیر آن نوشته است "چهل روز گذشت" . . .

.

.

.

نمی دانم
چرا بین این همه آدم
پیله کرده ام
به تو !
شاید فقط با تو
پروانه می شوم ...

.

.

.

ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﺣﺮﻓﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ﺁﻥ ﻋﺎﺟﺰﯾﻢ...


.

.

.

هـــــــه ،
دیدنِ به بنبست رسیدنِ یه جوون تازه کار تفریحت شده !

.

.

.

ﺭﻭﯾﺎﯼ ﻣﻦ
ﺍﺳﺒﯽ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ
ﻧﺮﻓﺖ
ﺍﺳﺒﯽ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺩﻭﻧﺪﻩ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﯿﺶ ﺑﺴﺘﻨﺪ
ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺨﻢ ﺑﺰﻧﺪ
ﺭﻭﯾﺎﯼ ﻣﻦ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ
ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ

.

.

.

من از گذشته ام،
در گذشته.
تو اما هنوز
آینده ای،
تو می آیی،
که درگذشته نمانم...


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:37 توسط تنها 44 |

 

 

.

.

.

رفــــــاقـــت " ســـیـــگـــار " هـــم الـــکیـــه
پـــــول کــه نــــداشــــته باشـــــی سیـــگارم تـــــنهاتــ مــــیزاره

.

.

.

ﺯﻧـﺪﮔــﯽ ﺍﻧـﮕــﺎﺭ
ﺗـﻤــﺎﻡ ِ ﺻـﺒــﺮﺵ ﺭﺍ ﺑـﺨـﺸـﯿـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ ﺑـﻪ ﻣــــﻦ !!
ﻫـﺮﭼــﻪ ﻣــــﻦ ﺻـﺒــﻮﺭﯼ ﻣﯿﮑـﻨـﻢ ﺍﻭ ﺑــﺎ ﺑـﯽ ﺻـﺒـﺮﯼ ِ ﺗـﻤــﺎﻡ
ﻫـﻮﻝ ﻣﯿﺰﻧــﺪ
ﺑـــﺮﺍﯼ ﺿـﺮﺑــﻪ ﺑـﻌــﺪ .... !
ﮐـﻤـﯽ ﺧـﺴـﺘــﮕـﯽ ﺩﺭ ﮐــﻦ ، ﻟـﻌـﻨـﺘـــﯽ . ..
ﺧـﯿــﺎﻟـﺖ ﺭﺍﺣـﺖ ....!!
ﺧـﺴـﺘـﮕــﯽ ِ ﻣــــــﻦ
ﺑـﻪ ﺍﯾـﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﻫــﺎ ﺩَﺭ ﻧـﻤـﯽ ﺷـﻮﺩ ..

.

.

.

ﺳﺮﻟﻮﺣﻪ ﻭﺻﻴﺘﻢ اﻳﻦ اﺳﺖ..........بَعـد از مَــرگَـم ...
جِنــازه اَم را بِســوزانـید می خواهَم ...
حَســرَتِ سَـرخاکـ آمدَنَـم به دلِ خیـلی هـا بِمــانَــد !!!

.

.

.

ﮐﻢ ﮐﻢ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮔﺮﻓﺖ !!!
ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ........
ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﯽ ، ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ... !
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ...
ﺧـــﻮﺏ ....
ﮔـــــــﺮﻡ .....
ﻣﻬـــــﺮﺑﺎﻥ .....
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ...
ﺑـــﺪ .....
ﺳــــﺮﺩ ...
ﺗﻠـــــــــﺦ...

.

.

.

.

احساس را فلک نکنیم...
این طفل معصوم چه میداند...
منطق چیست???

.

.

.

آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپداست من دگر به پایان نیندیشم که همین دوست داشتن زیبا ست.

.

.

.

.

.

من تیشه بر می دارم و غم می تراشم
حتی من از این زخم مرهم می تراشم ...

.

.

.

می بوسمت در هاے و هوے گنگ آدم ها
با التهابے که رصد کرده تو را هر جا ...

در کنج عکس تو خودم را مے کشم با شوق
با یک پرینت رنگے از تصویر این دنیا ...

.

.

.

تو شدی سهم من از این دنیا یک ضمیر مخاطب مفرد ...
حیف که تو ضمیرغایبی و من میان ضمیرها تنهاست

.

.

.

تقدیر من زخمای چرکینه
دیدم بازم عکساتونو باهم
یک عمر باید بگذره با زخم
تا تو بیفتی از سرم کم کماز صلح مطلق من به جنگ و خون رسیدم
وقتی عزیزم از تـــــــــــو هم خیری ندیدم


برچسبها:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:,ساعت 13:36 توسط تنها 44 |



صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 35 صفحه بعد


ابزار پرش به بالا

قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ