هی باران …
ببار …
من سفر کرده ای دارم که پشت پایش آب نریختم …!
ilove you ali
عشق بیداد من باختن یعنی لحظه عشق جان سرزمین یعنی یعنی قمار مجنون در شدن ساختن عشق دل یعنی کلبه وامق و یعنی عذرا عشق شدن فـــــردای یعـــــنی کــــودک مسجد یعنی الاقصی عشق من عشق یعنی آمیختن بَهــاے سَنگیـــنــے دادم تــا فَهمـــیـدم ڪـَســے را ڪـہ “قـَـصـد” مــانـدن نـَـدارد بــایـد راهــے ڪـَــرد ! دلتنگــــی پـیــچـیـــــــــده نـیـســتــــــــ . . . ! یــــکـــــــ دل . . . ! یــکـــــــ آســـــمـــــان . . . ! یــکـــ بــــــغـــــض . . . ! و آرزو هـای تـــرکـــــــ خـــــــورده . . . ! بــه هـمــیـــن ســـــــادگـــــــی *** ashqtam Ali jooooonam**** Boooooooooos تو که نیستی انگار دنیا نیست هیچ چیزنیست.. هیچ چیز و هیچکس با من راه نمی آید در نبودت ! نه دلم و نه نفسهایم این جور وقت ها فقط چشمانم خوب اشک میریزند و سیگار هایم قشنگ دود میکنند.تنهایی یعنی درد… بوسه ام رامی گذارم پشت در قهرکردی قهرکردم سربه سر تو بیا در را تماما بازکن هرچه می خواهی برایم نازکن من غرورم راشکستم داشتی؟ آمدم حالا توبامن آشتی؟ کتاب سرنوشت برای هرکسی چیزی نوشت نوبت به ماکه رسیدقلم افتاد دیگرهیچ چیزی ننوشت خط تیره گذاشت وگفت توباش اسیرسرنوشت بعضی وقتا دلم می خواهد خودم را بغل کنم! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم… تمام می شود… بالاخره تمام می شود…!!!تمام… سکوتــــــ سرد فاصلــــــه ها تنـــمـــ وجونمـــ را به لـــــرزش می اورد به یاد روزهایـــــــــی که بودنتـــــــــ را نفهمیــــــدم یک صندلی نزدیک تر به تو نشستن چند قدم بیشتر با تو راه رفتن خوشبختی کوچکترین لحظه های حضور توست !بامن بمان… گاهی حجم دلتنگی هایم آنقدر زیاد می شود كه دنیا با تمام بزرگی وعظمتش برایم تنگ می شود… دلتنگم… دلتنگم… دلتنگ كسی كه گردش روزگارش به من كه رسید ازحركت ایستاد… دلتنگ كسی كه دلتنگی هایم را ندید… دلتنگ خودم… خودی كه مدتهاست گم كرده ام.. . بچـــه کـــه بـــاشی … از “نقـــاشی”هـــایتـــ هـــم … مــی تــواننــد بـــه حیـــاتــ و درونیـــاتتــ پی ببــرنـــد ، بـــزرگ کـــه مــی شـــوی … از حــرفهـــایتـــ هـــم نمــی فهمنـــد تـــوی دلتــ چـــه خبـــر استــ !هااای تنهایی خوردم کرد… سر به سر رویاهایم نگذار … مگر نمی بینی آرام شده ام تا ارزوهای تو به سرانجام برسند ….تنهایی خیلی سخته سلام ای چشم بارانی ! پناهم می دهی امشب ؟ چه زیباست بخاطر تو زیستن… آغـــ ـوش گــَ ـرمــَم بـ ـآش… بگــ ـذآر فــَرآمـــ ـوش کــُ ـنــَم لــَحــظـہ هــآیی رآ کــ ـہ دَر سـَ ـرمــآی بـــیــکــَ ـســــــــــی لَرزیـــ ــدَم… اینکه جدیدا سیگار می کشم خیلی بده اما دلیلش خیلی بدتره خیلیام فک می کنن با بعضیام قشنگیش اینه که من موندم و تنهایی هام ﺍﻭﻟﺶ ﺫﻭﻕ ﺩﺍﺭﯼ ! زیبا… زیبا هوای حوصله ابری است چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا زیبا… زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می چرخد از من مگیر چشم دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دلها معنا شود یادم بده چگونه نگاهت کنم که طری بالایت در تندباد عشق نلرزد زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را احساس می کنم آنگونه عاشقم که نیستان را یکجا هوای زمزمه دارم آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است زیبا چشم تو شعر، چشم تو شاعر است من دزد شعرهای چشم تو هستم زیبا… ای کاش یاد بگیریم .... واسه خالس کردن خودمون..... کسی رو لبریز نکنیم.......
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
سوالم را که می دانی ! پناهم می دهی امشب ؟....
.
منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند
و امشب رو به ویرانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان
در آن آغوش نورانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها…....
در این هنگام رو حانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور
در آن اسرار پنهانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن
رها از حد انسانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل....
تو از چشمم چه می خوانی ؟ پناهم می دهی امشب ؟
برچسبها:
و برای تو ماندن… به پای تو بودن… و به عشق تو سوختن !
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ....!
ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست … !
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست … !
چه زیباست بخاطر تو زیستن …
ثانیه ها را با تو نفس کشیدن … زندگی را برای تو خواستن … !
چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن … !
بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی… !
چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت … !....
برای با تو بودن و با تو ماندن … برای با هم یکی شدن … !
کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی !
ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست …!!!!
و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد … !
برچسبها:
برچسبها:
بعضیا فک می کنن با خیلیام
برچسبها:
ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﺯﻧﮓ ﻫﺎ ﺟﺎﺷﻮ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺭﺯﺷﺖ ﻣﯿﺪﻩ !
ﺳﺤﺮ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺗﻮ ﻓﮑﺮﺷﯽ ...
ﺍﺯ 1 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﯾﺮ ﺟﻮﺍﺑﺘﻮ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺳﺘﻮﻩ ﻣﯿﺎﯼ ...
ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺁﺭﺯﻭﺗﻪ !
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻫﺮ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﺶ ﮐﻨﯽ !
ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺮﻣﺘﺮﯾﻦ ﺍﻏﻮﺵ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !
ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺭﻭ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﯽ !
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺟﺎﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺪﻩ ...
ﻋﺸﻖ ﺟﺎﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻣﯿﺪﻩ ...
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ !!!!
ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﯽ ...
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺗﺎ ﺁﺯﺍﺭﺕ ﺑﺪﻩ ...
ﺑﺎ ﺩﯾﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﺪ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ...
ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﯼ !
ﺑﻌﺪ ﺑﮕﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﺎﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ !!!
ﺑﺬﺍﺭﻩ ﻭ ﺑﺮﻩ ...
ﺗﻮ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﻭ ﻋﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ
ﻧﻤﯿﺸﻪ !
ﺩﺍﺭﯼ ﻟﻪ ﻣﯿﺸﯽ ...
ﺍﻣﺎ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺿﺪ ﺿﺮﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ !
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺷﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ ...
ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺭﻭﺡ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ...
ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯼ !
ﺍﻣﺎ ...
ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮﻭﻭ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺭﺍﻩ
ﻧﺪﯼ ... !!
ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ...
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ...
ﮐﻪ ﺯﯾﺮﺵ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺘﻮ ﺑﻪ ﺭﺥ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﮑﺸﯽ...
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها: